هان هان ایستاده ای
چه سخت در درون خویش
مگر باران درونت رانشسته رفت
چشمهایت هم تا ابد خیس کنی
دیگر
آن باران تورا غسل نخواهد داد
بگذار گلی در همدمیت
در عزای نبود آن
ماتم گیرد
هان هان ایستاده ای
چه سخت در درون خویش
مگر باران درونت رانشسته رفت
چشمهایت هم تا ابد خیس کنی
دیگر
آن باران تورا غسل نخواهد داد
بگذار گلی در همدمیت
در عزای نبود آن
ماتم گیرد